این نوشته مجموعه ای از تجربیاتم در سال هایی هست که پشت سر گذاشتم از فضای آکادمیک،مواجه با اساتید و هر آنچه که می تواند به شما در تصمیم گیری بهتر برای ادامه تحصیل کمک کند.

دانشگاه و شرکت در کنکور مثل هر رویداد دیگری در زندگی نیاز به برنامه ریزی داره. اول از همه بایستی برای خودتون مشخص باشه که چرا می خواهید فلان رشته رو انتخاب کنید؟ اگر دغدغه مالی ندارید به دورنمای شغلی فکر نکنید و صرفا به علایقتون توجه کنید. گاهی نه تنها استعداد که تمایل به یادگیری منجر به انتخاب یک رشته می شه.

اگر دغدغه مالی دارید حتما دورنمای رشته تون رو مدنظر قرار بدید، برای اینکه اطلاعات درست تری بدست بیارید به شاغلان در رشته مورد نظرتون مراجعه کنید و ازشون م بگیرید.از چند نفر سوال کنید تا اطلاعات واقعی تری بدست بیارید.

بعد از اینکه تصمیم گرفتید در چه رشته ای ادامه بدید، مسیر رسیدن رو بررسی کنید. کتاب های آموزشی با یک برند خاص برای همه رشته ها مناسب نیست. دانش پژوهان برای کسانی که تاریخ می خوانند، گزاره مناسبی ست اما همین کتاب ها در رشته علوم ی کاربردی ندارن. برای اینکه متوجه بشید چه کتاب هایی بایستی مطالعه کنید از هر طریقی که می تونید با دانشجوهای قبول شده در دانشگاه مورد نظرتون ارتباط برقرار کنید. اساتید اغلب ایده آلی پاسخ سوالات شما رو در ارتباط با کتاب های کمک آموزشی می دن و جواب هاشون کاربردی نیست و فقط باعث ترس بیشتر شما می شه. دقت کنید دانشجوهایی که موسسات به عنوان دانشجوی مورد مشاوره به شما معرفی می کنند، قابل اعتماد نیستند. برخی از تک رتبه ای ها مبلغی از موسسات دریافت می کنن تا در ازاش عنوان کنند از کتاب های فلان موسسه استفاده کردن.

برای قبولی در کنکور فقط به اطلاعات مفید نیاز دارید، صرف ساعت های زیاد و انبوهی از اطلاعات اضافه شما رو به مقصد نمی رسونه. تکرار و تداوم در پروسه برنامه ریزی برای کنکور، شما رو به هدفتون می رسونه. هرجایی خسته شدید، باز ادامه بدید و هر جایی که ناامید شدید، ادامه بدید! در انجام برنامه تست، سهل انگاری نکنید، تست زنی هم وزن، به خاطر سپردن اطلاعات، اهمیت داره به دو دلیل :یک. سرعت تست زنی شما رو افزایش می ده| دو.تمام سوالات کنکور سال های قبل در کنکوری که پیش رو دارید، تکرار می شه، گاهی فقط جای گزینه ها تغییر می کنه.

.

بعد از قبولی در دانشگاه

اگر در رشته های علوم انسانی قبول شدید، سعی کنید تا جایی که ممکنه از اظهار نظر ی در کلاس ها پرهیز کنید، تجربه نشون داده ، اساتید هر چقدر بیشتر ادعای طرفداری از آزادی بیان داشته باشند، بیشتر گرایشات ی شما رو در نمرات لحاظ می کنند. اگر استادی مدعی شد که مارکسیست هست ، اصلا باور نکنید و درباره مزایای لیبرالیسم در کلاس صحبت کنید. استادهایی با گرایش چپ در دانشگاه پذیرفته نمی شوند.

اگر به دنبال آینده شغلی هستید و گرایش ی خاصی دارید ، کافی ست استاد هم فکر خودتون رو که قطعا یا اصول گراست یا اصلاح طلب ( چون به غیر از این دو جریان،جریان مسلطی در دانشگاه نیست) پیدا کنید  و روابطتون رو باهاشون مستحکم کنید، آن ها پل شما برای کار کردن در رومه ها، مجلات و موسسات پژوهشی می شوند. همچنین اگر قصد ادامه تحصیل برای مقطع دکترا رو دارید به قصد اینکه عضو هیئت علمی دانشگاه بشوید، روابط با اساتیدتون رو جدی بگیرید، اینکه شما تا چه اندازه شایسته باشید یا رزومه علمی سنگینی داشته باشید به اندازه مناسبات شما با اساتید دانشگاه مدنظرتون در انتخاب شما به عنوان عضوی از هیئت علمی اثر گذار نمی تونه باشه. این مسئله اونقدری اهمیت داره که یک استاد اگر شما رو همفکر خودش ببینه از دوره کارشناسی تا دوره دکترا شما رو ساپورت می کنه. از پیدا کردن شغل تا معرفی کردن شما به افراد سرشناس.

اگر دانش پژوه هستید

اگر قصد شما از قبولی در دانشگاه پیدا کردن شغل از این طریق نیست و به دنبال کسب تخصص و علم هستید تا سیراب بشید، به دنبال استادهای شاخص در دانشگاه نروید، وما هر استادی که در فضای فکری جامعه به عنوان استاد همه چیز دان، تلقی می شود بار علمی خاصی ندارد،( همینطوره درباره استاد سریع القلم که من هیچ ویژگی علمی شاخصی درش ندیدم به غیر از اینکه سرش رو بالا می گیره، صاف راه می ره، از سمت دیوار از پله ها پایین میاد و قهوه و صبحونه اش رو حتما صرف می کنه ، تو بعضی جلسات کروات می زنه، از مزایای کشورهای توسعه یافته براتون سخنرانی های غرا می کنه انگار که داره در چشم های ونوس نگاه می کنه و یک چند نفری هم در راهرو ها براش خم و راست می شن، هرچند وقت یک بار هم یک یاداشت تو مایه های کتاب های انگیزشی و موفقیت در فضای عمومی منتشر می کنه که شما رو یاد دکتر انوشه می اندازه.) اغلب اتصال اساتید به مرکز قدرت، موجب شهرت آن ها در عرصه افکار عمومی می شود.(مثلا برخی اساتیدی که نامه معروف به جام زهر رو امضا کردن یا در فلان جلسه وزارت خارجه حضور داشتن یا زمانی مشاور رئیس جمهورها بودن ) شاخص ترین استادی که من در طول زندگیم باهاش مواجه شدم در دوره کارشناسی بود : استاد علی بحرانی پور. ایشان به معنای واقعی کلمه نمونه یک انسان آکادمیک با معلومات و متشخص هستن که آزادی عمل زیادی به دانشجوهاشون می دن و از قدرت فوق العاده ای برای اداره کلاس و انتقال مطالب برخوردارن. کلاس های ایشون اونقدر تاثیر گذار بودن که من از کلاس های دیگر هم می زدم که سر کلاس ایشون حضور داشته باشم و تا همیشه خودم رو شاگرد مکتب ایشون می دونم. استاد با اینکه می توانستن در بهترین دانشگاه های ایران تدریس کنند اما در دانشگاه چمران اهواز تدریس می کردن به خاطر تعهدی که نسبت به استان خودش احساس می کرد. ایشون مسلط به چند زبان و حوزه های مرتبط با تاریخ از جمله هنر و ادبیات بودند (و هستند!). به این ویژگی ها اضافه کنید فن بیان ،تسلط بالا در انتقال مفاهیم و  فضایی که در کلاس ایجاد می شد تا هر کسی شجاعت این رو پیدا کنه تا نظرش رو ابراز بکنه.

چه چیزی من رو از دانشگاه مایوس می کنه؟

مدتی خانمی که دانشجوی دکترا بودن رو مطالبشون رو مطالعه می کردم، ایشون از تعداد زیاد کتاب هایی که مطالعه کردن و عناوین دهان پرکن و ثقیلی حرف می زدن، اما مطالعات ایشون هیچ تاثیری در قلم و در عمق مطالبشون نداشت. جالبه که از فواید تند خوانی و اینکه تاثیری در عمق یادگیری نداره، به وفور نوشته بودن! (من با تندخوانی مشکلی ندارم، ولی معتقدم آدما باید قد ادعاشون باشن) البته این عارضه فقط متوجه این خانم نیست، این روزها درست کردن لیست بلند بالایی از کتاب هایی که می خوانند، به نوعی اپیدمی تبدیل شده بی آنکه به خواننده کتاب، چیزی اضافه شده باشه ! این شکل کتاب خواندن تنها کاربردی که داره بالا بردن ساعات مطالعه در جامعه ایران هست.

خیلی از موضوعات در پایان نامه های دانشگاه به راحتی پذیرفته نمیشن و اساتید از همراهی نکردن جو غالب در دانشگاه برای چنین موضوعاتی به شما هشدار می دن که از پرداختن بهشون پرهیز کنید. از این رو فقط سوالاتی پاسخ داده می شوند که شما حق پرسیدن اونا رو داشته باشید.

تا به حال با باگی در روند تحقیقت پیرامون یک رشته مواجه شدی؟

پیش آمده که در ذهنم یک رشته ای رو به عنوان رشته دانشگاهی می شناختم و وقتی تحقیق کردم متوجه شدم در ایران فلان رشته دانشگاهی از اساس وجود نداره! یا اصلا فلان مهارت رو نیاز نداره. اطلاعاتی که درباره هدفتون تهیه می کنید بایستی جامع و کامل باشه. 80 درصد تکه کردن چوب با تبر، تیز کردن تبر هست.

 

مطالبی که ذکر شد، تجربیات من از دانشگاه هست و نمی تواند به تنهایی متر و معیار درستی در اختیار شما قرار بدهد ، فقط می تواند کمک کند تا بهتر با این فضا آشنا بشوید.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها